حوزه جغرافیایی قوم لر
گزيده اي از تاریخ طايفه ي بزرگ حاجي وند

محدوده جغرافیایی سکونت لرها

محدوده جغرافیایی سکونت لرها شامل قسمت وسیعی از جنوب غربی و جنوب ایران است

که از نواحی بندر بوشهر ونیز" کوهمره سرخی" در جنوب غربی شیراز شروع و تا نواحی مرز ایران

و عراق ادامه می یابد . این منطقه همچنین از بندر گناوه در مسیر یاسوج ـ لردگان ـالیگودرز ـ ملایر ـ

تویسرکان تا جنوب همدان گسترده شده است . بر این اساس مناطق لرنشین عبارتند از :

استان بوشهر : دهستان های لیراوی ـ دشتستان ـ حیات داودی ـ شبانکاره ـ انگالی ـ دیلم و دلوار

استان فارس : ـ شهرستان ممسنی ـ دهستانهای کامفیروز ـ کاکان  ـ آباده ـ طشک ـ همایجان ـ کوهمره

(سرخه ـ جرقوق ـ نودان) ـ مناطقی از خفر علیا و کربلان ـ خفر (دهستان اردکان) ـ تعدادی از دهات

خشت و کمارج ـ تعدادی از دهات دهستان گله دار ـ تعدادی از دهات ـ سرحد چهاردنگه ـ دهستان

 جم و ریز

استان خوزستان :ایذه ـ مسجد سلیمان ـ بهبهان ـ دزفول ـ شوشتر ـ رامهرمز

استان کهگیلویه و بویر احمد

استان چهار محال و بختیاری

استان اصفهان : دهستانهای پشت کوه موگوئی ـ  پیش کوه موگوئی ـ چنارود ـ و قسمت جنوبی

شهرستان فریدون شهر

استان لرستان

استان همدان : شهرستانهای نهاوند ـ ملایر و تویسرکان

استان ایلام (قبلا پشت کوه لرستان ):شهرستانهای دهلران ـ دره شهر و آبدانان

 علاوه بر مناطق یادشده گروه هایی از لرها در استانهای کرمان ـ هرمزگان ـ قم ـ مرکزیتهران و قزوین نیز

زندگی می کنند

 

 



نظرات شما عزیزان:

ابوذر قالبی حاجی وند
ساعت21:42---21 تير 1396
سلام

با تبادل لینک چطوری


امیر
ساعت14:35---6 فروردين 1392
دریاچه گهر از قدیم متعلق به مهیوندها بوده و گذر گاه عبور تمام ِ طوایف چهار لنگ بوده است واژه گهر واژه ای است لری که در بین لرهای این منطقه رواج داشته است، این واژه در فرهنگ دهخدا نیامده است . در زبان لری بختیاری گهر به معنی محل تجمع آب در بین کوه و دره و یک نقطه را گَهَر گویند. این واژه با واژه گُهَر متفاوت است چون گُهر به عنوان اسمی برای زنان در لری به کار می رود ،و به صورت ِ «گِئهَر» تلفظ می شود.در بارۀ دریاچه گَهَر مهیوندها باورهای عجیبی دارند. گفته اند که دریاچه گَهَر زمانی شهر بوده است و با زلزله ویران شده است ، و افسانه هایی از بختیاری هادر بارۀ این دریاچه شنیده شده است که این رودخانه دارای حیوانات مرموز دریایی است و برخی از عشایر شاهد جفت گیری اسب دریایی با اسب لری بوده اند و دیده اند که اسب لری با اسب دریایی در این دریاچۀ اسرار آمیز محو و ناپدید شده اند. این که الیگودر ادعای دریاچۀ گهر را دارد ، درست نیست ، چون گهر با مهیوندهای دورود از روزگاران کهن گره خورده است و جدایی پذیر نیست. همۀ مهیوندهای دورود با مهیوندهای زَز و ماهرو و شول آباد پیوند خویشاوندی دارند ، و برای عزا و عروسی با یکدیگر رفت و آمد دارند ، با این حساب باید زَز و شول آباد هم جزو دورود باشد و به این ترتیب و با این روند ، دورود هویت بختیاری بودنش بیشتر می شود، چون پریز و روستاهای سالاروندها در اطراف دورود و تمام مناق آن طرفِ رودخانۀ ماربُره جزو خاکِ مهیوند ها از گذشته ها بوده و هست.مار بُره در اصل به معنی مال و ملک بریده شده و قسمت شده است ، چون خاکِ لُرسون و بختیاری را تا خوزستان این رودخانه از هم جدا کرده است و این تقسیم از روزگاران قدیم به وجود آمده است. عده ای معتقد هستند که بر اثر نزاعی که بین لرهای کوچک و بختیاری ها که در اصلِ برادر بوده اند ، در گرفته است، سرزمین شان تقسیم شده است.به هر صورت که بوده است والیان لرسون و بختیاری در زمان حکومت هایشان مرزهای مشخصی داشته اندو در لُر بودن با هم اشتراک دارند. از نظر واژگانی لرهای کوچک و بزرگ اشتراک واژگانی دارند ، اما از نظر گویش و نحوۀ ادا اختلاف زیادی دارند. خاستگاه تمام لرهای ایران خوزستان بوده است و این قومیت ریشه در اقوام قدیم ایرانی دارند . زاگرس موطن و محل ییلاق و قشلاق عشایران کوچندۀ لر بوده است. با توجه به این که لُرسونی به لرهای کوچک ِ خرم آبادی می گویند بنابراین نامگذاری و نامیدن استان لُرستان به این نام صحیح نیست. و باید این استان به نام « استان لُرسون و بختیاری» تغییر نام یابد. در مجلسی که خوانین بختیاری و لُرسونی حضور داشته اند ، خوانین بختیاری گفته اند : «. نسبت لُرهای کوچک به بختیاری های کُل کشور، همانند گاوی سیاه است که دارای پیشانی سفیدی است. پیشانی سفیدش لُرِسون است وتمام هیکل سیاهش بختیاری است. » غرض از این جمله وسعت جمعیت و قلمرو بختیاری است ، نه برجستگی لُرسونی ها که حتی حکومت اتابکانشان هم به نسبت به بختیاری ها اهمیت نداشته است. میوندهای بختیاری از قدیم از آب ماربُره که از شهرستان دُورود می گذرد با لُرسونی ها هم مرز بوده اند و این مهمترین عامل در تجهیز و اتحاد لُرها توسط علی مراد خان بختیاری بوده است. منطقی تر آن است که نام استان لُرستان را « استان لُرسون و بختیاری » بنامند . در موارد زیادی لُرسونی ها چون مرکز استان هستند ، از بختیاری ها که اقوام بزرگ چندی از چهارلنگ ها همانند میوندها و زلکی ها در این استان هستند ، وجود آنها را نادیده می گیرد و سعی می کنند تنها فرهنگ لُرسونی ها را در رادیو و تلویزیون تبلیغ کنند و همین عامل باعث دلچرکینی و تنفر و تفرقه بین اقوام لُر گردیده است. خنده دار تر این است که لُرسونی ها فقط خودشان را لُر می دانند و بختیاری ها را لُر نمی دانند . بختیاری ها هم بختیاری بودن برایشان دارای اولویت ودر درجه اول اهمیت است. خود را لُر بختیاری می دانند . بختیاری واژه ای شیرین و پُر غُرور و افتخار است، چنان شیرین است که خود را نه تنها از لُرسونی بلکه از تمام اقوام ایرانی اصیل تر می دانند و در این ایده کوچکترین تردیدی ندارند.کل لرسونی های ایران در سراسر عالم به اندازۀ نصفِ مهیوندها هم نمی رسند. چرا رادیویی به نام صدای مهیوند و حداقل صدای بختیاری در لرستان وجود ندارد. بختیاری های لرستان نشین در این راستا و برای به دست آوردن این حق طبیعی برای رواجِ زبان و گویش و فرهنگ ِ بختیاری بکوشند. هرچند بسیاری از وجوه فرهنگی بختیاری ها را لُرسونی ها به نام فرهنگ خود و به گویش خود در رادیو و تلویزیون و اینترنت منتشر کرده اند ، اما فرهنگ بختیاری آن چندان غنی و بزرگ است ، که باز هم بسیاری از وجوه آن منعکس نشده است.باید صدای رادیوی بختیاری در لرستان شنیده شود ، تا لرسونی ها و اقوام دیگر نتوانند در آن دخالت کنند، اگر بگوییم دورود، باز هم بقیه را شامل می شود ، پس فقط باید صدای رادیویی بختیاری برای شدوع به وجود آید تا سرودهای بختیاری و صدای بختیاری و فرهنگ اقئام مختلف بختیاری لرستان ، چون مهیوند و زلکی و ... شنیده شود.افسوس از خواب بختیاری ها ، ای چهار لنگ ها کاری بکنید ، اتحادی همدلی یی ، بکوشید و اگر نه مرگِ فرهمگی تان نزدیک خواهد شد.

امیر
ساعت14:12---6 فروردين 1392
لطفاً نوشتۀ زیر را که علاوه بر دورود در باره چهارلنگ های استان لرستان است در یک یا دو موضوع در وبلاگ خود قرار بده ، هر گونه کم و زیاد کردنِ آن به نفع بختیاری ها اشکال ندارد. ممنون.
مختصری دربارۀ دورود و ساکنان آن
دورود به دلیل داشتن این رودخانه و همچنین رودخانۀ «تیر» که از وسط شهر می گذرد، به این نام خوانده شده است. در سابقۀ این شهر چون قرمت زیادی در شهر شدن ندارد، با عبور راه آهن و احداث کارخانه در این محل ، رفته رفته این شهر وسعت و گسترش یافته است. مهیوندهای بختیاری که از روزگاران کهن مرزشان با لُرسونی ها رودخانۀ مار بُره بوده است، از آن طرف این رودخانه به سوی دورود آمده اند و سکونت کرده اند. از طرفی در دشت سیلاخور دهات های مختلف با قومیت های گوناگون بوده اند. سالاروندها(مهیوند) در آبادی هایی چون خان آباد و رزور و چمنار از قبل ساکن بوده اند. در برخی از این آبادی ها برخی از هفت لنگ ها چون آسترکی ها ساکن شده اند. کریم خان زند با شخصی از چهارلنگ های مم صالح به نام «علی مردان خان» در دشت سیلاخور بر سر تصاحب پادشاهی ایران جنگیدند. این علی مردان خان که شخص خوبی نبوده است، غیر از شیر علی مردان که مردی نیک و انسانی وطن دوست بود ، و در زمان رضا شاه بر علیه او جنگید می باشد.علی مردان مم صالح و کریم خان زند هر دو در سپاه نادر بوده اند. اصلیت نادر شاه افشار همانند سپاهیانش از زاگرس بوده است. نادر از قشقایی های زاگرس نشین بود. قشقایی ها در اصل ترک هستند م اما با آمدن به زاگرس رفته رفته گویش لری یافته اند. لشنی های که ساکن دورود هستند ، خود را زند لشنی و یا لشنی زند می دانند و در شناسنامه هایشان هم این گونه آمده است. این لشنی ها که از سپاهیان و کسان نادر بوده اند با پیروزی کریم خان زند خود را زند خوانده اند. چنان که دهخدا ذیل لشنی می نویسد: « لشني. طايفهاي از طوايف قشقائي. ( ازجغرافياي سياسي کيهان ص 18). برخي از آنها در دهات خضرک و مرودشت دهنشين گشته اند و محل يیلاق و قشلاق آنها بلوک آباده و طشک است و معيشت اين جماعت از زراعت و راهزني است.» چنان که می بینید لشنی ها از ساکنان اصلی دورود نبوده اند و پس از نادر و در دوره کریم خان به اطراف دورود آمده اند. علاوه بر لُرسونی هایی که از طریق پُل هُرو با خط ماشین به سمت دورود آمده اند و در این شهر ساکن شده اند ، برخی از لُرسونی ها از روزگاران قدیم به دشت سیلاخور آمده اند و در آنجا زندگی کرده اند.از بین مهیوندها سالاروندها زود تر از بقیه در اطراف دورود ساکن بوده اند و مرز نشین لُرسون و بختیاری ها بوده اند، با این حال بختیاری بودن خود را حفظ کرده اند و با زبان بختیاری صحبت می کنند. سیلاخوری ها به دلیل قدرت خوانین لرسون و بختیاری در آن روزگاران همواره قومیتی ضعیف بوده اند، که مورد غارت قرار می گرفته اند. بختیاری ها از قدیم از سیلاخوری ها به دلیل نداشتن روحیات سلحشوری بدشان می آمده است. اما چون لرسونی ها با این قوم فاصله ای نزدیک نداشته اند ، کسانی از لرسونی ها که در بین سیلاخوری ها آمده اند،در بین آنها سکونت کرده اند. به دلیل غریب بودن سیلاخوری ها در این منطقه خوانین لرسونی که در این منطقه بر این افراد حکومت داشته اند به آنها ظلم و ستم می کرده اند. سیلاخوری ها رفته رفته گویشی لُری نزدیک به گویش خرم آبادی ها یافته اند و خود را لُر دانسته اند، در صودتی که لر نبوده اند. با این که دشت سیلاخور دشتی وسیعی است سرشار از نعمت های خدادادی ، اما اکثریت لرهای بزرگ و کوچک ، تمایل زیادی به سکونت در این منطقه نداشته اند. لرها کوهستان و زندگی کردن در بلوط زارها و مناطق پر علف و زندگی دامداری و کوچ را ترجیح می داده اند. در قحطی یی که در بین ترک ها در روزگاران گذشته روی داده است ، عده ای از ترک ها به روستاهای دورود آورده شده اند. در آن زمان این منطقه (دورود) از وفور نعمت برخوردار بود، بنابراین کوچ کردن ترک ها به دورد، به این دلیل اصلی است که آنجا در قدیم سکنۀ زیادی نداشته است و دورود که مرز بین لرهای کوچک .و بزرگ از قدیم بوده است ، با وجود آب و آبادی و وفور نعمت ، اما دو قومیت لر تمایل به سکونت در آن نداشته اند و تنها برخی از مردمان و طوایف قوم لر بزرگ و کوچک در آن می مانده اند و کشت و کشاورزی می کرده اند. البته ظلم حکام و خوانین و غارت گری که همیشه بین لرهای بزرگ و کوچک در جریان بود، و همچنین ناامنی بی تأثیر نبوده است. لرسونی ها و بختیاری ها که همیشه به اصل و نسب و اجداد و طایفه اهمیت می داده اند ، کسانی از آنها که به این منطقه آمده اند ، اصل و نسب شان را فراموش نکرده اند، اما اکثر سیلاخوری ها که مهاجرانی بوده اند که به این منطقۀ ناامن آمده اند و همواره ظلم و ناامنی را به دلیل وفور نعمت به جان پذیرفته اند، از اصل و نسب خود اطلاع چندانی ندارند . هرچند خود را ساکن اولیه این منطقه می دانند و می گویند که لر هستند ، اما چنین نیست. البته برخی از آنها لر هستند و از بین لرهای بزرگ و کوچک در بین سیلاخوری ها و دهات های اطراف دورود، ساکن شده اند ، اما مابقی نه ساکن قدیمی این منطقه هستند و نه لر هستند. اصل و نسب مشترکی بین آنها وجود ندارد و هر کدام از جایی آمده اند ، برخی از آنها همدانی الاصل بوده اند ، برخی (لشنی ها) قشقایی، برخی ترک آذربایجانی .نمام لرهای که بین سیلاخوری ها ساکن شده اند پیوندهایشان را با طوایف و خویشان خویش حفظ کرده اند و با آنها آمد و شد داشته اند و همین عامل مهمی شده است که بقیه طایفه و قومیت های آنها به مرور و با رونق زندگی شهر نشینی به این شهر بیایند. با رونق زندگی شهری خیلی از لرهای کوچک و بختیاری هایی که در مسیر خط قطار بوده اند، به دورود آمده و ساکن شده اند. بیشترین جمعیت ساکن ِ شهر دورود مهیوند ها هستند که شامل طوایفی چون حاجی وند ،سالاروند ،عبدالوند، فولادوند، گراوند و ... هستند. عد از مهیوندها، بیشترین جمعیت ِ ساکن دورود، سیلاخوری ها هستند که از قومیت های مختلف به این منطقه کوچ کرده اند و اصل و نسب مشترکی ندارند، و رفته رفته گویشی از شاخۀ زبان لری در بین آنها رواج یافته است. فرزندان این مهاجرین با آموختن این گویش مشترک بقای خود را در این منطقه تضمین کرده اند و با سختی و تلخی های غارت و ویرانگری که در روزگار ناامنی بود ، زندگی می کرده اند، هرچند که خوانین لُر بر سر آنها بود و آنها رعیت بودند، اما با اصلاحات زمین و مالک و خان بازی ،آنها از این یوغ رهیدند. سومین قومیت از نظر تعداد جمعیت در دورود، لرسونی ها(لرهای کوچک) هستند. این که برخی از جغرافی خوانان ِ جغرافی نشناس گفته اند که مهیوندها باید در الیگودر ساکن می شدند ، نه دورود؛ حرفی است نسنجیده . دریاچه گهر از قدیم متعلق به مهیوندها بوده و گذر گاه عبور تمام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, توسط سهراب حاجيوند |